اعدام عبدالله پنجهشاهی از نگاههایی دیگر
فشرده بخش یازدهم کتاب «قتل عبدالله پنجه شاهی … »
در بخش پیشین (بخش دهم کتاب) نگارنده (محسن صیرفی نژاد) به این نتیجه رسید که روحیه انقلابیگری حاکم بر سازمان، مشی چریکی جدا از توده که حاصل روحیه انقلابیگری بود و شیوه زندگی در خانههای تیمی سازمان که حاصل دو مورد اول بودند، بستر مناسبی برای این اعدام گردید. برخی نظر دیگری درباره ریشه این اعدام دارند. در این بخش این نظرها بیان و بررسی میشوند.
نظرهای دیگر مربوط به این اعدام را میتوان بصورت زیر دسته بندی کرد:
- عبدالله پنجهشاهی در درگیری با ساواک کشته شد.
- عبدالله بدلیل و انگیزههای سیاسی در «سازمان چریکمهای فدایی خلق ایران» اعدام شد.
- بستر فکری اعدام عبدالله پنجهشاهی ریشه در فرهنگ سنتی مردم ایران داشت و نه در دیدگاه «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران».
- مخالفان مارکسیسم، مارکسیسم را بستر فکری اعدام عبدالله معرفی میکنند.
در زیر به نقد هر یک از نظرها میپردازیم.
ادعای کشته شدن عبدالله بدست ساواک
با اینکه برخی از اعضای سابق سازمان شهادت دادهاند که عبدالله پنجه شاهی در سازمان بدست برخی از رفقای خود کشته شده است [ ۱ ] ، متأسفانه برخی آگاهانه یا ناآگاهانه ساواک را مسئول مرگ عبدالله معرفی میکنند.
کتاب «یادها … » و وبگاه ایران تریبونال
نویسندگان کتاب «یادها … » که بنام سازمان فدائیان (اقلیت) منتشر شده است هنوز کشته شدن عبدالله را کار مأموران رژیم شاه عنوان میکند [ ۲ ] . وبگاه ایران تریبونال هم که هدفش شفاف ساختن اعدامها در جمهوری اسلامی است، این بخش از کتاب «یادها … » را منتشر کرده است [ ۳ ] . جای تأسف فراوان است، ایران تریبونال که هدفش را روشنگری پیرامون اعدام گروهی از مبارزان قرار داده، عامل اعدام یکی از مبارزان را وارونه جلوه میدهد.
ادعای اختلاف سیاسی مرکزیت سازمان با عبدالله
برخی ادعا کردهاند که عبداالله پنجهشاهی به علت اختلاف سیاسی در سازمان اعدام شده است. یعنی شبیه همان واقعهای که در «سازمان مجاهدین خلق ایران» با اعدام شریف واقفی در سال ۱۳۵۴ رح داد.
کتاب شورشیان آرمانخواه …
کتاب «شورشیان آرمانخواه …» ادعا میکند، با مرگ حمید اشرف در تیر ۱۳۵۵ سران شاخه خراسان بر این سازمان چیره شدند و به این باور رسیدند که تعداد هواداران مشی کار تودهای در شاخه اصفهان به مسئولیت عبدالله پنجه شاهی زیاد شده است. بنابراین آنها به منظور جلوگیری از گسترش انشعاب عبدالله را اعدام کرد [ ۴ ] .
اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که هنگام انشعاب «گروه منشعب از سازمان … » هیچیک از اعضای شاخه اصفهان با انشعابیون نرفتند و همه آنها با سازمان ماندند. عبدالله پنجهشاهی هم مخالف انشعابیون بود و به مشی چریکی با دیدگاه بیژن جزنی باور داشت. بنابراین این ادعا که اعدام عبدالله پنجهشاهی بخاطر جلوگیری از گسترش انشعاب بوده، کاملاً نادرست است.
این اعدام ریشه در فرهنگ سنتی مردسالانه دارد؟
برخی و از جمله قربانعلی عبدالرحیمپور بر این باورند که اعدام عبدالله پنجه شاهی ریشه در فرنگ سنتی مردسالانه ایرانی دارد. عبدالرحیمپور میگوید، اعدام عبدالله „ از یک فکر و فرهنگ کاملاً عقب مانده سنتی و مردسالارانه ایرانی نشأت گرفته بود [ ۵ ]. “ آیا این ادعا درست است؟
تأثیر فرهنگ سنتی مردم ایران در اعدام عبدالله
عبدالرحیمپور بخوبی میداند، فرهنگ حاکم بر خانههای تیمی سازمان نه فرهنگ سنتی بلکه فرهنگ چریکی بود. بر پایه این فرهنگ روابط عاشقانه بین زن و مرد در خانههای تیمی سازمان که به آن پایگاه میگفتند، تحقیر میشد و ازدواج ممنوع بود. برعکس فرهنگ سنتی مردم ازدواج و روابط عاشقانه را با شرط و شروطی مجاز میشمرد. بنابراین این فرهنگ سنتی نبود که موجب ممنوع بودن ازدواج در خانههای تیمی شده بود.
اگر فرض کنیم که این ادعا درست باشد، یعنی فرهنگ سنتی و مردسالارانه موجب اعدام عبدالله بوده است، باید نتیجهگیری کنیم که اگر دو نفر در سازمان با رعایت مقررات سنتی با هم ازدواج میکردند، سازمان با آن ازدواج مخالفت نمیکرد. اما این نتیجهگیری بشدت با واقعیت زندگی در خانههای تیمی سازمان ناسازگار است.
در سازمان گرچه رگههایی از فرهنگ سنتی وجود داشت اما فرهنگ سنتی بر سازمان حاکم نبود. در خانههای تیمی سازمان دختران و پسران از حقوق کاملاً برابری برخوردار بودند. خانههای تیمی سازمان که از چند دختر و پسر تشکیل میشد، خود یک سنت شکنی بود.
گروهی مارکسیسم را علت اعدام عبدالله عنوان میکنند
برخی از منتقدین مارکسیسم، اعدام عبدالله را وسیلهای برای مبارزه با مارکسیسم کردهاند. سلطنت طلبان [ ۶ ] ، طرفداران جمهوری اسلامی [ ۷ ] و برخی روشنفکران در ظاهر لیبرال از این جمله هستند. ویژگی نوشتههای این گروه در این است که از خشم بر حق خواننده که بر اثر این اعدام برانگیخته میشود، سوءاستفاده میکنند تا اندیشههای مارکسیسم ستیزانه خود را تبلیغ کنند. آنچه در این دست از نوشتهها به چشم میآید، نه استدلالی بر رد مارکسیسم بلکه تحریف مارکسیسم بر پایه دروغ و دشنام علیه مبارزان مارکسیست است. مقاله هوشنگ ماهرویان نمونهای از این دست نوشتهها است.
هوشنگ ماهرویان: آدم کشی بنام قهرمان گرایی
ماهرویان روشنفکری است که خود را لیبرال میداند و مشکل اصلی جامعه ایران را سنتی میداند که بر دست و پای تمدن ایرانی پیچیده و جلوی پیشرفت مدرنیته را در ایران گرفته است. او گاهی در نوشتههای خود از برخی اندیشههای مارکس نیز استفاده میکند. شاید به همین دلیل است که ویکیپدیای فارسی او را نویسندهای چپگرا نامیده است. این ادعا به احتمال زیاد مورد تأیید گروهها و سازمان های مارکسیست ایرانی نیست. زیرا ماهرویان در نوشتههای خود تفسیری از مارکسیسم ارائه میدهد که این تفسیر از نظر این گروهها بیشتر تحریف مارکسیسم است.
ماهرویان در نوشتهها و گفتگوهای خود معمولاً طبعی سرد دارد و کوشش میکند، درستی نظر خود را با دلیل و برهان به خواننده نشان دهد. اما حداقل در یکی از نوشتههای خود چنین نکرده و آن نوشتهای درباره اعدام عبدالله زیر عنوان «آدم کشی بنام قهرمان گرایی» [ ۸ ] است. این مقاله در ظاهر در دفاع از عبدالله و خانواده او ست، اما وقتی مقاله را بخوانیم، میبینیم که مقاله نه در دفاع از آنها بلکه در اعتراض به گروهی از فدائیان است که این اعدام را محکوم کردهاند.
«سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» در کنگره یازدهم [ ۹ ] خود اعدامهای درون سازمانی «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» و از جمله اعدام عبدالله پنجهشاهی را محکوم کرد [ ۱۰ ] . بدنبال این محکومیت بود که ماهرویان مقاله خود را در انتقاد به محکوم کنندگان این اعدام نوشت. انسان باید از محکومیت این اعدامها خشنود شود، حتی اگر این محکومیت جزئی، سطحی و ناقص باشد. اما ماهرویان ظاهراً به خشم آمده و از موضعی خود بزرگ بینانه عدالت اجتماعی سوسیالیستی را مسخره و آن را بستر فکری اعدام عبدالله معرفی مینماید. او همچنین با مسخرگی دوئل عاشقانهای را تصویر میکند که در آن گویی احمد غلامیان و عبدالله پنجهشاهی هر دو عاشق ادنا ثابت شده بودند و در مبارزه بر سر معشوق، غلامیان پنجهشاهی را میکشد [ ۱۱ ] . این ادعای ماهرویان یک دروغ و توهینی است به احمد غلامیان، عبدالله پنجهشاهی و ادنا ثابت.
انتقادهای درست ماهرویان
پیش از بررسی ادعاهای نادرست ماهرویان باید گفتههای درست او را تأیید کرد. او میگوید، سازمان باید از خانواده آن ژاندارم در سیاهکل و از کودکانی که در خانههای تیمی نگهداری میشدند، عذرخواهی کند. همچنین او میگوید، عذرخواهی از خانواده اعدامهای درون سازمانی بیش از حد به تأخیر افتاده است. اینها انتقادهای درستی است و در بخشهای قبل هم درباره آنها صحبت شد.
ادعای عدالت اجتماعی سوسیالیستی بعنوان بستر فکری اعدام عبدالله
ماهرویان در مقاله خود رادیکالیسم، یعنی سوسیالیسم، را بستر فکری اعدام عبدالله میپندارد. او با مسخر کردن اندیشه سوسیالیستی عبدالله مینویسد:
مادر، عبدالله را که پسر بزرگاش بود با خود میبرد. نذری میپخت و با عبدالله به پایین شهر میرفت و بین محتاجان تقسیم میکرد. این تا وقتی بود كه عبدالله دانشگاه نرفته بود. وقتی رفت دیگر حرفهای گنده گنده میزد. زیستشناسیاش را نمیخواند. جزوههای نازک نازک میخواند. دست نوشته و تایپی. به مادر نق میزد كه من دیگر دنبالت نمیآیم. اینکه کار نشد. کار را باید از ریشه درست كرد. باید کاری کرد که فقر از بین برود. باید کاری کرد كه مردم مساوی هم شوند، باید کاری کرد که فقر و ثروت هر دو نابود شوند. باید کاری کرد که استثمار ریشهکن شود و باید و باید و باید و همه رادیکال و ریشهای؛
…
رادیکالیسم شما، همان که میخواست همه را با هم برابر كند آش نذری مادر را هم از نیازمندانش ربود و جای آن، پسر دوست داشتنیاش را هم کشت. دو دختر او را هم قبل از عبدالله به کشتن داد و دو پسر دیگرش هم.
از دید ماهرویان نه حکومت شاه و نه حکومت جمهوری اسلامی بلکه عدالت اجتماعی سوسیالیستی (که آن را رادیکالیسم میخواند) موجب کشته شدن فرزندان مادر شده است. هیچ استدلالی در نوشته ماهرویان نیست. او متکبرانه فقط مسخره و تحقیر میکند.
تحریف مارکسیسم
ماهرویان در مقاله خود به تحریف مارکسیسم میپردازد. در بالا دیدیم که او سوسیالیسم را معادل برابری اقتصادی همه مردم معرفی میکند. در صورتی که سوسیالیسم اجتماعی کردن وسایل تولید بزرگ است و نه برابری اقتصادی مردم.
ماهرویان همچنین به تحریف مفهوم «جبر تاریخ» میپردازد. برپایه اندیشههای مارکسیستی جامعهها در مسیر تکامل خود از نظامهای اقتصادی-اجتماعی مختلفی عبور میکنند. گذار از یک نظام اجتماعی به نظام اجتماعی بالاتر تا دوران سرمایهداری خود بخود و نه از روی آگاهی انسانها بوده است. در ادبیات مارکسیستی به این روند تکامل جامعه جبر تاریخ گفته میشود. کلمه جبر در عبارت «حبر تاریخ» به این معنی است که انسانها این نظامهای اجتماعی را آگاهانه طرح نکرده و آگاهانه نساختهاند. ماهرویان دست به تحریف مفهموم «جبر تاریخ» میزند، بطوریکه وقایع روزانه زندگی انسان را هم «جبر تاریخ» وانمود میکند. طبق این تحریف گویی هر کار انسان و از جمله اعدام عبدالله نیز در قلمرو «جبر تاریخ» قرار دارد. او مینویسد:
شما خود را مجریان جبر تاریخ میدانستید. دست جبر تاریخ نگاه اقتصادی به پشت سر خود ندارد. دست جبر تاریخ هرچه کند در درستی آن شکی نباید کرد. هرچه میکردید در جهت ترقی تاریخ بود و آنها که نقد میکردند سدی بودند در جهت ترقیخواهی و برابر طلبی و سوسیالیسم شما.
…
به او [پدر عبدالله] مدام گفته بودند كه شاکی نشو! آنها كه پسرت عبدالله را كشتند تاریخ سازان این مملکت بودند. دست جبر تاریخ بودند تا عدالت و آزادی را به ارمغان آورند. …
ماهرویان بخوبی با مفهوم «جبر تاریخ» از دیدگاه مارکسیستی آشنا ست. اما به عمد آن را تحریف میکند. هدف او از این تحریف نه ریشهیابی اعدام عبدالله بلکه نفرت پراکنی و تولید تنفر از مارکسیسم و سوسیالیسم در خواننده با سوءاستفاده از قتل عبدالله است.
مقصر جلوه دادن مادر پنجهشاهی در کشته شدن فرزندانش
در بالا دیدیم که ماهرویان عدالت اجتماعی را علت کشته شدن فرزندان مادر معرفی میکند. اما او به این دروغ هم بسنده نمیکند و مادر را هم در کشته شدن فرزندانش مقصر جلوه میدهد:
„آخر با بچههایت چه کردی زن!“
…
مادر، عبدالله را دوست داشت خیلی دوست داشت. پسر بزرگش بود. پس به حرف او عمل كرد و شش بچهاش را در بازی مرگ و زندگی انداخت.
ماهرویان بخوبی میداند که این مادر نبود که فرزندانش را به سوی مرگ فرستاد. این نظام وابسته به امپریالیسم شاه و نظام جمهوری اسلامی بودند که فرزندان مادر را کشتند [ ۱۲ ] . اما ماهرویان وظیفه دارد که سوسیالیسم عبدالله و عشق مادر به فرزندانش را علت این کشتارها معرفی نماید.
استفاده از کودکان برای توجیه خانههای تیمی سازمان
پیشتر بیان گردید که آوردن کودکان به خانههای تیمی اشتباه بزرگی بود و این انتقاد ماهرویان نیز تأیید شد. اما او بدون ارائه سندی ادعا میکند، سازمان از فرزند مادر («ناصر») برای توجیه خانههای تیمی نزد همسایهها استفاده میکرده است. او مینویسد:
شما باید از «ناصر» هم پوزش بخواهید. آخر چگونه دلتان آمد بچه هشت، نه ساله را به خانه تیمی ببرید. حتما از او به عنوان پوشش امنیتی سود میجستید. آری پوشش خوبی بود. وقتی همسایهها بچه را میدیدند، یعنی كه خانوادهای را میبینند و شك سیاسی و خانه تیمی و غیره نمیكنند. اما مگر بچه را میتوان وسیله كرد. در این میان حقوق کودک چه میشود. اما شما كردید و مرتبا به مادرش رفیق مادر گفتید و او صدایش درنیامد و نمیدانم چرا؟ چرا هراسی از جان بچهاش نكرد. كه خانه تیمی بود و هر لحظه خطر.
اینکه سازمان این کودکان را به قصد توجیه خانه تیمی به این خانهها آورده، ادعایی است، ثابت نشده. طبق خاطرات ناهید قاجار «ناصر» و «خشایار» پس از حمله ساواک از خانه پدر و مادرشان فرار کرده بودند و در پارکها میخوابیدند. عبدالله آنها را به خانه تیمی خود آورد. بنابراین آنها چون جایی برای زندگی نداشتند و در معرض خطر قرار داشتند، به خانه تیمی آورده شدند. علاوه بر این آن دو در خانه عبدالله به آدرس خانه چشم بسته بودند. یعنی اجازه نداشتند که به بیرون خانه بروند و با همسایهها صحبت کند. پس از «ناصر» برای توجیه خانه تیمی استفاده نمیشد. «ناصر» در خانه تیمی ما (دومین خانه تیمی اصفهان) هم چشم بسته بود و با همسایهها صحبت نمیکرد. اما ماهرویان با این واقعیتها کاری ندارد، وظیفه او ایجاد نفرت در خواننده از سازمانهای چپ ایران است.
توهینهای ماهرویان از زبان ادنا ثابت
روشنفکری که عاجز از روشنگری است، به دشنامگویی پناه میبرد. اما برای اینکه متهم به دشنامگویی نشود، دشنامهای خود را از زبان دیگری بیان میکند. ماهرویان از زبان ادنا مینویسد:
«ادنا»… چنان خطكشی با جریانات مسلحانه كرده بود كه به تمسخر به شما ششلولبند میگفت. …
آقای ماهرویان ادنا و امثال او با وجود اینکه مشی چریکی را رد کرده بودند، به اعضای سازمان ششلول بند نمیگفتند. این شما هستید که اعضای سازمان را ششلول بند مینامید. خود را پشت ادنا پنهان میکنید و توهین خود را از زبان ادنا بیان میکنید. حداقل کمی شهامت داشته باشید و توهین خود را از زبان خود بیان کنید.
ماهرویان باز درباره ادنا مینویسد:
«ادنا» به نتیجه خود رسید و از شما جدا شد. … پس ترور را هم زیر سوال برد. اما جوان بود و فرصت نوشتن را زمانه از او ربود. … كاش فرصتی مییافت تا این بغض فروخفته را بنویسد در قالب خاطرات كه زمانه نگذاشت و از ما دریغ كرد.
آقای ماهرویان شما نویسنده هستید، معنی واژهها را بخوبی میدانید. بخوبی میدانید وقتی کسی به مرگ طبیعی بمیرد، میگویند که زمانه فرصت را از او ربود. این زمانه نبود که فرصت نوشتن را از ادنا ربود. ادنا اعدام شد و آگاهانه فرصت نوشتن از او ربوده شد. بدین ترتیب در زمانی که او دیگر نیست که بنویسد، شما از نبود او استفاده میکنید و توهینها و اتهامهای خودتان را از زبان او مینویسید.
هدف ماهرویان
ماهرویان از «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» انتقاد میکند که چرا با تأخیر چهل ساله این اعدامها را محکوم میکند. اما خود ماهرویان هم با تأخیری بیش ار چهل سال یعنی پس از محکوم کردن این اعدام توسط سازمان فدائیان اکثریت تازه به فکر نوشتن مقالهای در این خصوص افتاده است. بنابراین وظیفه ماهرویان نه محکوم کردن اعدام عبدالله، بلکه محکوم کردن «سازمان فدائیان … (اکثریت)» است، یعنی تبلیغ علیه آن بخش از فدائیان که این اعدامها را محکوم کرده است.
نتیجه
آیا این دروغها، توهینها و تحقیرهای ماهرویان روشنگری است؟ آیا تولید تنفر در خواننده از طریق خشونت کلامی نقد نظر مخالف است؟ یک پژوهش علمی نیاز به درجه بالایی از دقت و صداقت دارد که در نوشته ماهرویان رد پایی از آن نیست.
پانویسها:
۱ گفتگوی پرویز قلیچخانی. «بررسی سه کتاب درباره تاریخ معاصر ایارن و یک هشدار!». نشریه آرش. شماره ۷۹. آبان ۱۳۸۰. صفحه ۲۶ تا ۵۵
همچنین ناهید قاجار. «سازمان محبوب من». کتاب «راهی دیگر، روایتهایی در بود و باش چریکهای فدایی خلق ایران». نشر نقطه. ۱۳۹۶ جلد اول. صفحه ۱۹۳ تا ۲۰۶
۲ کتاب «یادها، جان فشانان سازمان از اسفند ۱۳۴۹ تا اسفند ۱۳۹۵» صفحه ۴۵ :
https://fadaian-aghaliyat.org/?p=7914
رفیق عبدالله پنجهشاهی … پس از مدتی به عنوان مسئول شاخه اصفهان، به آن شهر منتقل شده و به فعاليت ادامه داد. رفیق عبدالله در روز اول اردیبهشت سال ١٣۵۶ طی نبردی نابرابر با مأموران امنیتی در تهران جان باخت.
۳ آدرس وبگاه ایران تریبونال که درباره مرگ عبدالله پنجهشاهی میباشد:
https://irantribunal.com/fa/مادران-خاوران/زندگینامه-مادران-خاوران/زندگینامه-مادر-پنجه-شاهی/
۴ مازیار بهروز. «شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران». نشر ققنوس. تهران، ۱۳۸۰. ترجمه مهدی پرتوی. صفحه ۱۲۸ و ۱۲۹. مازیار بهروز مینویسد:
مرگ اشرف در تیر ۱۳۵۵، فدائیان را بدون رهبری مقتدر و آمرانه باقی گذاشت. شاخه تهران به شدت آسیب دید … . اما شاخههای دیگر بویژه شاخههای خراسان، گیلان، مازندران و اصفهان دست نخورده باقی ماند، … .
رهبری اشرف که به پایان رسید، شاخه خراسان مدعی چیرگی در داخل کشور شد و تیم دهقانی-حرمتی کنترل فعالیتهای خارج کشور را برعهده گرفت. سران شاخه خراسان، احمد غلامیان لنگرودی (معروف به هادی) و قربانعلی رحیمپور (معروف به مجید) به این باور رسیدند که تعداد هواداران گروه منشعب در شاخه اصفهان به ریاست عبدالله پنجه شاهی زیاد شده است. به گفته یک منبع، در سال ۱۳۵۵ گروه سه نفره از پنجهشاهی خواست که به مشهد برود و به منظور جلوگیری از گسترش انشعاب او را اعدام کرد. معلوم نیست که آیا پنجه شاهی به گروه منشعب گرایش داشته یا نه، اما ظاهراً برکناری او شاخه اصفهان را تحت رهبری نوظهور خراسان قرار داد.
۵ قربانعلی عبدالرحیمپور «مجید». گفتگو با پرویز قلیچ خانی در «بررسی سه کتاب … ». آرش ۷۹. آبان ۱۳۸۰. صفحه ۳۹ ستون دوم. او در این گفتگو میگوید:
… اگر با نگاه نقادانه به این قضیه نگاه کنیم، باید بگویم که این کار نه از زاویه استالینیستی بوده، نه از زاویه غیردموکراتیک بودن ما و نه حتی از نگاه به جنبش مسلحانه بعنوان کار نظامی بود، بلکه از یک فکر و فرهنگ کاملاً عقب مانده سنتی و مردسالارانه ایرانی نشأت گرفته بود. در فرهنگ محدود آن زمان ما، چیز خیلی شنیعی بود که یک پسر مجردی با یک دختر مجرد رابطه عاشقانه و جنسی داشته باشد، آن هم در خانه تیمی.
۶ در برخی از نوشتههای هواداران سلطنت و امپریالیسم در اینترنت میتوان چنین نظرهایی را یافت. یکی از نمونههای آن نوشته تویتری زیر است که فرخ نگهدار را متهم به شرکت در قتل عبدالله پنجهشاهی میکند.
https://twitter.com/konoursharar/status/1120591897792274433?lang=en
۷ نمونه جمهوری اسلام آن، محمود نادری است که در کتاب « چریکهای فدایی خلق » از اعدام عبدالله برای تبلیغ علیه «سازمان چریکهای … » بهره برداری کرده است.
۸ ماهرویان. مقاله «آدم کشی بنام قهرمان گرایی». نشریه مهرنامهشماره ۴، مرداد ۱۳۸۹.
این مقاله در اینترنت:
۹ در کنگره یازدهم «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» در فروردین ۱۳۸۸ برابر آوریل ۲۰۰۹ برگزار شد.
۱۰ بر پایه بیانیه سارمان فدائیان خلق ایران، (اکثریت) سه مورد قتل در بين سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ و يک مورد در سال ۱۳۵۶ در «سازمان چریکهای فدائي خلق ایران» رخ داده است.
۱۱ ماهرویان. مقاله «آدم کشی بنام قهرمان گرایی».
نمیدانم، شاید «هادی» به «عبدالله» حسادت میکرد که چنین دختر تیزهوش و زیبایی شیفته او شده بود. آخر «ادنا» بسیار زیبا بود و باهوش. دانشجویی با رتبه عالی بود. … و «هادی» غلامیان لنگرودی طرح عشاق کشی را کشید.
۱۲ البته همانطور که قبلاً بیان گردید، مشی چریکی «سازمان چریکهای …» در این کشتارها نیز مؤثر بوده است. اما نقش اصلی در ا ین کشتارها را استبداد شاهنشاهی وابسته به امپریالیسم پیش از انقلاب و قشریگری نظام جمهوری اسلامی پس از انقلاب داشتهاند.
برای دیدن کتاب در مرورگر خود اینجا کلیک کنید.
برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید.
برای اطلاعات بیشتر درباره دانلود کتاب به صفحه دریافت کتاب بروید.