زندگی ادنا ثابت
در «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران »
فشرده بخش سوم کتاب «قتل عبدالله پنجهشاهی …»
ادعا میشود، ادنا ثابت رابطه عاشقانه با عبدالله پنجهشاهی داشته و بهمین دلیل عبدالله در سازمان اعدام شده است. البته این ادعا را ادنا ثابت رد کرده است و دلیل اعدام عبدالله هم نمیتواند یک رابطه عاشقانه بوده باشد. اما در رابطه با این اعدام و این ادعا جا دارد که به بررسی زندگی ادنا در سازمان چریکهای فدائی خلق ایران پرداخته شود.
ادنا ثابت در ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد، دبستان و دبیرستان را در تهران گذراند و در سال ۱۳۵۲ به دانشگاه صنعتی آریامهر راه یافت [ ۱ ] ، در سال ۱۳۵۴ (احتمالاً در بهار) به «سازمان چریکهایی فدایی خلق ایران» پیوست و در زمستان همین سال زندگی مخفی را شروع کرد.
سفر ادنا ثابت به اسرائیل و انگلستان
ادنا ثابت در سال ۱۳۵۴ دو بار به خارج از کشور مسافرت کرد. طبق گفته یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر بار اول به اسرائیل و بار دوم به انگلستان رفته است. ولی طبق دادههای حیدر تبریزی در کتاب «روابط برون مرزی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تا بهمن ۱۳۵۷» [ ۲ ] ، ادنا هر دو بار به انگلستان سفر کرده و در سفر دوم پیک سازمان بوده است.
در اواخر زمستان ۱۳۵۴ ادنا ثابت در بازگشت از سفر انگلستان توسط دو عضو سازمان مستقیم از فرودگاه مهرآباد به خانه تیمی برده میشود. این دو رضا یثربی و فاطمه ایزدی بودهاند [ ۳ ] .
ادنا ثابت در خانههای تیمی سازمان چریکهای فدائی …
ادنا ثابت در هفت خانه تیمی سازمان زندگی کرده و شرح آن در کتاب «قتل عبدالله پنجهشاهی …» آمده است [ ۴ ] . در رابطه با اعدام عبدالله زندگی ادنا در دو خانه تیمی سازمان اهمیت دارد. یکی خانهای است که در آن ادنا با عبدالله پنجهشاهی و همچنین رضا غبرایی و به احتمال زیاد رحیم اسداللهی و دیگری خانهای است که او پس از اعدام عبدالله در آن به صورت چشم بسته زندگی میکرده است.
متأسفانه هیچ کدام از اعضای خانه تیمی اول زنده نیستند تا وقایع آن خانه را شرح دهند. در همین خانه بوده که گفته میشود، رابطه عاشقانه بین ادنا و عبدالله پنجهشاهی بوجود آمده است. این موضوع در بخش مربوط به اعدام عبدالله خواهد آمد. در زیز زندگی ادنا در خانه تیمی دوم شرح داده میشود.
زندگی ادنا ثابت در پی اعدام عبدالله پنجهشاهی
پس از اعدام عبدالله پنجهشاهی و سرپرستی شاخه اصفهان توسط قربانعلی عبدالرحیمپور، ادنا به خانه تیمی دوم شاخه اصفهان که نگارنده (محسن صیرفی نژاد) مسئول و یکی از اعضای آن بود، منتقل شد [ ۵ ] . ادنا ثابت در این تیم هم نسبت به محل خانه و هم نسبت به اعضای تیم «چشم بسته» بود. یعنی ادنا نه محل خانه تیمی را میدانست و نه چهره دیگران را میدید؛ همچنین اعضای تیم هم چهره ادنا را نمیدیدند. تنها مسؤل شاخه، عبدالرحیمپور، بود که با ادنا بصورت «چشم باز» صحبت میکرد. یعنی ادنا ثابت و عبدالرحیمپور چهره یکدیگر را میدیدند. ارتباط ادنا با تیم از طریق مسؤل تیم (من، محسن صیرفی نژاد) بود. شبها پس از برنامه نویسی تیم، نزد ادنا میرفتم تا ادنا برنامه روز بعد خود را در چهارچوب برنامه تیم تنظیم و در برگه برنامهنویسی روز بعد وارد کند.
شرکت ادنا ثابت در برنامههای خانه تیمی
ادنا ثابت در تیم ما از همه حقوق یک عضو «چشم بسته» در سازمان برخوردار بود. در ابتدا (یکی دو هقته اول) ادنا در برنامههای تیم شرکت نداشت. اما بعد مسؤل شاخه گفت که ادنا میتواند در برخی از برنامههای تیم شرکت کند. از آن به بعد او در برخی برنامههای تیم مانند مطالعه جمعی و صحافی کتاب شرکت داشت. در این برنامهها باهم گفتگو و کار میکردیم. برخی مواقع این گفتگوها با شوخی هم همراه میشد.
برخلاف دروغهایی که گفته شده، ادنا در تیم هر کتابی که میخواست میخواند و هیچ محدودیتی برای مطالعه نداشت. تنها محدودیت این بود که او آدرس خانه تیمی را نمیدانست، چهره ما را نمیدید و ما هم چهره او را نمیدیدیم. محدودیت او در این خانه تیمی فقط و فقط همین بود و نه بیش از این.
بی اطلاعی اعضای تیم از علت «چشم بسته» بودن ادنا ثابت
سرپرست شاخه سازمان در اصفهان، عبدالرحیمپور، به تیم ما گفته بود که عبدالله در درگیری با ساواک کشته شده است. او همچنین درباره علت «چشم بسته» بودن ادنا ثابت چیزی به ما نگفت. ما هم چیزی درباره ادنا از مسؤل شاخه نپرسیدم. در آن زمان اعضای سازمان بدلیل رعایت مسایل امنیتی در اینگونه موارد از مسؤل خود پرس و جو نمیکردند. از این رو اگر چشم بسته بودن ادنا ثابت در تیم ما بخاطر تنبیه او بوده است، ما از آن اطلاعی نداشتیم. تا آنجا که من میدانم، به ادنا ثابت نیز گفته نشده بود که او بخاطر تنبیه در این تیم بصورت «چشم بسته» زندگی میکند. دقیقتر بگویم، نه عبدالرحیمپور و نه ادنا ثابت چیزی به من (محسن صیرفی نژاد) نگفتند که بتوان از آن نتیجه گرفت که زندگی «چشم بسته» ادنا در خانه تیمی ما بخاطر تنبیه ادنا بوده است.
دو گفتگوی مهم با ادنا ثابت
معمولاً هر بار که عبدالرحیم پور به تیم ما میآمد، با اعضای تیم گفتگوی دو نفره داشت. عبدالرحیم پور با ادنا ثابت پیرامون رابطه عاشقانه او با عبدالله صحبت کرد و من هم خبر اعدام عبدالله را به صورت مخفیانه، یعنی بدون اطلاع مسئول شاخه و اعضای تیم، به ادنا دادم. درباره این دو گفتگو در بخشهای بعدی صحبت خواهد شد. زمان دقیق این گفتگوها را بیاد ندارم. اما باید در همان اوایل آمدن ادنا به این خانه تیمی باشد.
شکستن تیم اصفهان و رفتن ادنا ثابت به خانه تیمی دیگر
در تیر یا مرداد [ ۶ ] ماه ۱۳۵۶ مرکزیت سازمان تصمیم گرفت که تیم ما «شکسته» شود و اعضای آن در تیمهای دیگری سازماندهی شوند. مسؤل شاخه دلیلی برای آن بیان نکرد.
ادنا ثابت حدود سه ماه در این تیم زندگی کرد. با شکستن تیم، او قرار بود به خانه تیمی دیگری در شهر دیگری منتقل شود. در آخرین روزی که ادنا در این تیم بود، به دلایلی با ادنا چشم باز شدم. یعنی چهره همدیگر را دیدیم.
رد مشی چریکی و جدایی از سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
ادنا ثابت تا تیر یا مرداد ۱۳۵۶ به مشی چریکی اعتقاد داشت. در نیمه دوم ۱۳۵۶ او و همرزماش عباس سلیم آرومی «غلام» به این نتیجه میرسند که مشی چریکی سازمان نادرست است. آنها نظر خود را با سازمان مطرح میکنند، در اوایل ۱۳۵۷ از سازمان جدا میشوند و به «سازمان مجاهدین خلق (مارکسیست لنینیست)» میپیوندند [ ۷ ] .
دستگیری و اعدام ادنا ثابت
ادنا ثابت در ۱۳۶۰ در جمهوری اسلامی دستگیر و کمی بعد از آن اعدام میشود. یکی از همبندیهایش او را در زمان رفتن برای اعدام چنین به یاد می آورد [ ۸ ] :
-چشمان آبیش برق میزد، رخسار گرد و مهتابیش زیبا تر از همیشه مینمود. تبسم خشکی به هنگام بدرود با یاران بر چهرهی تكیده و مغرورش پدیدار شد، تبسمی كه از به پایان رسیدن زندگی پر شورش خبر میداد، زندگیای كه در راه مبارزه برای آیندهی بهتر انسان گذشته بود.
پس از آن سحرگاه دیگر خبری از او نبود. اما خانوادهاش دست بردار نبودند. دست به دامن سازمانهای بین المللی شدند و سر انجام خبر گرفتند كه این بار ادنا برای همیشه از میانشان رفته است.
«به یاد ادنا» اثر ابوالفضل توسلیادنا ثابت مدت کوتاهی در گروه نقاشی دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) عضو بوده است. ابوالفضل توسلی یکی دیگر از اعضای این گروه به یاد ادنا ثابت نقاشی زیر را کشیده است. این نقاشی رخداد انقلاب ایران را ظاهراً از دید ادنا ثابت ولی واقعاً از دید نقاش آن نشان میدهد. نام این نقاشی «به یاد ادنا» است. |
پانویسها:
۱ وبگاه «خاطرات زندان» درباره ادنا ثابت:
https://khateratezendan.blogspot.com/2003/04/1334.html
https://khateratezendan.blogspot.com/2003_05_18_archive.html
۲ حیدر تبریزی. «روابط برون مرزی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تا بهمن ۱۳۵۷». صفحه ۵۳
۳ فاطمه ایزدی. «گوشههایی از زندگی عبدالله پنجهشاهی و ادنا ثابت». متن کامل در:
۴ اطلاع بیشتر درباره ادنا هم در بخش سوم کتاب «عبدالله پنجه شاهی …» و هم در صفحه های زیر قرار دارد. در این صفحه ها چند عضو سازمان که با ادنا در سازمان هم خانه بودهاند، یادنگاشته های خود از او را نوشتهاند.
http://www.ap56.ir/fati-izadi#ednasabet
http://www.ap56.ir/parviz-hodaii
http://www.ap56.ir/shahin-dustdar
۵ دیگر اعضای این تیم سلیمان پیوسته، بیژن شیروانی و عباس هاشمی بودند.
۶ مرداد ماه ۱۳۵۶ درستتر است
۷ نام این سازمان پس از انقلاب به «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» تغییر کرد.
۸ وبگاه «خاطرات زندان» درباره ادنا ثابت:
https://khateratezendan.blogspot.com/2003/04/1334.html
https://khateratezendan.blogspot.com/2003_05_18_archive.html
برای دیدن کتاب در مرورگر خود اینجا کلیک کنید.
برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید.
برای اطلاعات بیشتر درباره دانلود کتاب به صفحه دریافت کتاب بروید.