پیام بین نگارنده و مریم سطوت
درباره ادنا ثابت و عبدالله پنجهشاهی
تاریخ: ۱۳ آپریل ۲۰۱۹
با سلام و صبح بخیر،
دارم خاطرات دیگران درباره عبدالله و ادنا را می خوانم. نوشته شما «فکر خودکشی» را هم خواندم. از آنجا که نوشته شما داستانگونه است و مرز بین تخیل و واقعیت در برخی مواقع روشن نیست، برایم این سؤال مطرح است که آیا شما با ادنا ثابت در تیمی بوده اید یا نه؟ آیا تجربهای از او دارید، یا اینکه اینها را خواب دیده اید؟
آدرس خاطرات شما:
https://fatapour.blogspot.com/2008/04/blog-post_23.html
محسن [صیرفی]
مریم [سطوت]:
تاریخ: ۱۳ آپریل ۲۰۱۹
سلام، نه من با ادنا در یک تیم نبوده ام، اما او را بعد از کشتن عبدلا چشم بسته مدتی خانه ما آوردند. داستان خودکشی مربوط به کس دیگریست.
محسن [صیرفی]:
تاریخ: 13 آپریل ۲۰۱۹
با تشکر از پاسخ شما،
۱– در خاطرات شما خسین(حسین بیگی) و نیما(بیژن شیروانی) است؟ یا اینکه عباس هاشمی یکی از آنها است؟
۲– در این تیم که در خاطرات نوشته اید، ادنا ثابت چشم بسته بوده یا در تیم دیگری؟
۳– می توانید بگویید از چه زمانی به اصفهان آمدید؟ آیا قبل از اعدام عبدالله یا بعد از آن؟
۴– چه مدتی(چند روز یا هفته …) ادنا در تیم شما چشم بسته بود؟ آیا مطمئن هستید که او ادنا بود یا حدس می زنید؟
۵– زمانی که ادنا چشم بسته بود، در اویل اعدام عبدالله بود یا دو ماهی گذشته بود؟
محسن [صیرفی]
محسن [صیرفی]:
تاریخ: ۱۸ آپریل ۲۰۱۹
با سلام،
هفته گذشته چند سؤل در رابطه با خاطرات تان از شما پرسیدم. ولی تا کنون جوابی دریافت نکردهام. نمی دانم که آنها را ندیدهاید، یعنی دریافت نکردهاید یا فرصت نکردهاید که جواب دهید یا مشکل دیگری وجود دارد. خوشحال خواهم شد که جواب سؤالها را دریافت کنم. صورتیکه مایل به پاسخ نیستید، لطفا این را هم برایم بنویسید.
محسن [صیرفی]
مریم [سطوت]:
تاریخ: ۱۸ آپریل ۲۰۱۹
سلام، در سفر هستم و فر صت نکردم.
1 حسین بیگی و شیروانی با من بودند.
2 ادنا در همین تیم چشم بسته بود.
3 من از اسفد 55 به اصفهان آمدم، عبدالله زنده بود هنوز.
4 ادنا یک هفته ماند یا این حدودها، او را خودم دیدم.
5 تاریخ مرگ عبداله را نمیدانم، نمیتوانم به این سوال جواب دهم.
محسن [صیرفی]:
تاریخ: ۱۸ آپریل ۲۰۱۹
خیلی ممنون از پاسخ تان.
من هنوز سؤالهایی دازم. اما نمی دانم که آنها را بپرسم یا نه.
اگر اطلاعات شما جایی در اینترنت در دسترس باشد، در اینصورت دیگر به شما زحمت نمیدهم و آنها را میخوانم.
البته منظورم «برگی از یک داستان» نیست. زیرا اطلاعات آن بین واقعیت و داستان است و در برخی مواقع مرز این دو برایم روشن نیست.
اما اگر این اطلاعات در دسترس نیست، می توانم از شما بپرسم؟ یعنی وقت دارید که بپرسم یا نه؟
مریم [سطوت]:
تاریخ: ۱۸ آپریل ۲۰۱۹
محسن عزیز سوال میتوانی بکنی اما سریع نمیتوانم جواب دهم.
همیشه حوصله بازگشت به گذشته را ندارم.
محسن [صیرفی]:
تاریخ: ۱۹ آپریل ۲۰۱۹
سلام و روز جمعه خوشی داشته باشید.
دلیل اینکه به شما زحمت میدهم و از شما سؤال میکنم، وجود برخی از اطلاعات در «برگی از یک داستان» است که آنها یا برایم مبهم است و یا با اطلاعات من جور در نمی آیند.
میدانم که یادآوری مسائل و دردهای گذشته ساده نیست. بنابراین سؤالهای خود را به آینده موکول میکنم که شما حوصله کافی داشته باشید. هر وقت که آمادگی دارید، به من اطلاع دهید.
آنطور که از پیام شما فهمیدم، شما(مریم سطوت)، حسین بیگی و شیروانی از اسفند ۱۳۵۵ در اصفهان در یک تیم بودهاید و در این تیم برای یک هفته ادنا ثابت بصورت چشم بسته زندگی میکرده است. اگر درک من از نوشته شما درست است، لطفا آن را تایید کنید و اگر این درک نادست است، آن را رد یا اصلاح کنید. خیلی ممنون خواهم شد، اگر در چند روز آینده تایید این درک یا رد آن را از شما دریافت کنم.
آنطور که آقای فتاپور نوشته است، عبدالله در اردیبهشت ۱۳۵۶ در سازمان اعدام شد. منظور من این بود که آیا ادنا در اوایل بهار یا اوایل تابستان در تیم شما زندگی می کرد؟
با تشکر
محسن
مریم [سطوت]:
تاریخ: ۱۹ آپریل ۲۰۱۹
ادنا آخر بهار اول تابستان در تیم ما بود.
محسن [صیرفی]:
تاریخ: ۱۹ آپریل ۲۰۱۹
از جوابتان متشکرم.
آن قسمت از سؤال را جواب ندادید. آن را دوباره در زیر تکرار می کنم.
«آنطور که از پیام شما فهمیدم، شما(مریم سطوت)، حسین بیگی و شیروانی از اسفند ۱۳۵۵ در اصفهان در یک تیم بودهاید و در این تیم برای یک هفته ادنا ثابت بصورت چشم بسته زندگی میکرده است. اگر درک من از نوشته شما درست است، لطفا آن را تایید کنید و اگر این درک نادست است، آن را رد یا اصلاح کنید. خیلی ممنون خواهم شد، اگر در چند روز آینده تایید این درک یا رد آن را از شما دریافت کنم.»
محسن [صیرفی]
مریم [سطوت]:
تاریخ: ۱۹ آپریل ۲۰۱۹
بله جواب مثبت است.
محسن عزیز من تا مدتی دیگر به سوالات شما جواب نخواهم داد. ممنون از توجه به خواست من.
محسن [صیرفی]:
تاریخ: ۱۹ آپریل ۲۰۱۹
از پاسخ شما متشکرم.
محسن [صیرفی]