ناسازگاری برخی داده‌های [ ۱ ] مربوط به اعدام عبدالله پنجه‌شاهی

فشرده بخش نهم کتاب «قتل عبدالله پنجه‌شاهی … »

گفته‌ها، نوشته‌ها و گزارش‌هایی که از طرف برخی از اعضای سابق «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» پیرامون اعدام عبدالله پنجه‌شاهی بیان شده است، گاهی با یکدیگر ناسازگار هستند. در این بخش از کتاب این ناسازگاری‌ها بیان و در برطرف کردن آن کوشش می‌شود.

تصمیم گیری پیرامن اعدام عبدالله پنجه‌شاهی

در بخش «اعدام عبدالله … » به این نتیجه رسیدیم که تصمیم اعدام عبدالله به احتمال زیاد کار مرکزیت آن زمان سازمان بوده است. اما قربانعلی عبدالرحیم‌پور با این نتیجه‌گیری مخالف است. این مخالفت هم با روال تصمیم‌گیری جمعی در سازمان و هم با نقل قول‌های قاجار از غلامیان که در بخش «اعدام عبدالله … » آمد، ناسازگارند. اما مهمتر از آن این است که داده‌های عبدالرحیم‌پور در این خصوص با یکدیگر نیز ناسازگارند؛ این ناسازگاری در زیر بررسی می‌شود.

ناسازگاری داده‌های عبدالرحیم‌پور با یکدیگر

غلامیان عضو برجسته مرکزیت سازمان یا یکی از مسؤلان؟

عبدالرحیم‌پور در نشریه آرش 79 احمد غلامیان، یعنی برجسته‌ترین عضو رهبری سازمان در آن زمان، را مسؤل اعدام عبدالله پنجه‌شاهی معرفی کند [ ۲ ] ؛ اما در کتاب «راهی دیگر …» بیان می‌کند که مسؤل اعدام عبدالله یکی از مسؤلان سازمان که نمی‌خواهد نام اش را هم ببرد، بوده است. او همچنین اضافه می‌کند که این اعدام تصمیم رهبری آن زمان سازمان نبوده است [ ۳ ] . بدین ترتیب او در یک جا می‌گوید، عضو رهبری سازمان عبدالله را اعدام کرده و در جای دیگر می‌گوید اعدام عبدالله تصمیم رهبری سازمان نبوده است. این تناقض گویی آیا اعتبار گفته‌های تنها عضو باقی‌مانده از مرکزیت آن زمان «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» را پایین نمی‌آورد؟

زمان عضویت عبدالرحیم‌پور در مرکزیت سازمان؟

عبدالرحیم‌پور در نشریه آرش می‌گوید، در زمان اعدام عبدالله عضو مرکزیت سازمان نبوده است. اما در کتاب «راهی دیگر … » می‌گوید در بهار و به گمان او در فروردین 1356 به عضویت مرکزیت سازمان درآمده است [ ۴ ] . اگر «گمان» عبدالرحیم‌پور درست باشد، به این نتیجه می‌رسیم که در زمان اعدام عبدالله، عبدالرحیم‌پور عضو مرکزیت سازمان بوده است. زیرا در فروردین 1356 عبدالله هنوز اعدام نشده بود. این یکی دیگر از تناقض گویی‌های عبدالرحیم پور است.

عبدالرحیم‌پور از تابستان 1355 عضو مشاور مرکزیت؟

عبدالرحیم‌پور در کتاب «راهی دیگر … » می‌نویسد، از تابستان 1355 غلامیان با او در کارهای مهم سازمان مشورت می‌کرده است [ ۵ ] . چگونه ممکن است، غلامیان در امور مهم سازمان با عبدالرحیم‌پور مشورت کرده باشد، اما در خصوص اعدام عبدالله با او صحبت نکرده باشد؟

سیاست بحث و گفتگو با اعضای سازمان و حفظ آن‌ها در سازمان

عبدالرحیم‌پور در کتاب «راهی دیگر … » می‌نویسد [ ۶ ] :

„سیاست رهبری سازمان (احمد غلامیان و محمدرضا غبرائی و من [عبدالرحیم‌پور]) در برخورد با این رفقا، بحث و گفتگو و حفظ آن‌ها در صفوف سازمان بود، نه طردشان.“

آیا اعدام عبدالله سیاست بحث و گفتگو برای حفظ اعضای سازمان در صفوف آن بوده است؟ حداقل سیاست بحث و گفتگو در خصوص عبدالله پنجه‌شاهی، ادنا ثابت، غلام‌حسن سلیم آرونی، خود من (محسن صیرفی نژاد) و دو عضو دیگر آن روز سازمان بنام‌های سازمانی «خسرو» و «مرضیه» صورت نگرفت. این دو در سال ۱۳۵۶ از سازمان اخراج شدند، بدون اینکه دلیل این اخراج به آن‌ها گفته شود [ ۷ ] .

سکوت درباره اشتباه‌های خود

اگر فرض کنیم که اعدام عبدالله کار یک نفر بوده و اگر فرض کنیم، عبدالرحیم‌پور از اعدام عبدالله دفاع نکرده است، نمی‌توان فرض کرد که او خبر اعدام عبدالله را از اعضای سازمان پنهان نکرد. زیرا همه اعضای آن روز سازمان که زنده هستند، این را می‌دانند، که هر سه عضو رهبری آن زمانم سازمان این خبر را از اعضای سازمان پنهان کردند. آیا این پنهان کاری هم تنها توسط غلامیان صورت گرفت؟ متاسفانه غلامیان زنده نیست که از خود دفاع کند.

نتیجه گیری

ناسازگاری داده‌های عبدالرحیم‌پور نشان می‌دهد که داده‌های او از فیلتر «مصلحت» می‌گذرد. آن‌ها که به «مصلحت» او است، بیان و آن‌ها که به «مصلحت» او نیستند، بیان نمی‌شوند. از این رو داده‌های عبدالرحیم‌پور پیرامون اعدام عبدالله معتبر نیستند. بنابراین این نظر که عبدالله بر پایه تصمیم مرکزیت آن زمان سازمان اعدام شده است، به احتمال زیاد درست است.

باید این نکته را نیز اضافه کنم که پیش از انتشار این نگاشته، آن را برای عبدالرحیم‌پور هم فرستادم. او به من تلفن زد و گفت که او هیچ نقشی در اعدام عبدالله نداشته است. از او خواستم که خلاصه آنچه می‌گوید، را بنویسد تا آن را نیز همراه این نگاشته منتشر کنم. اما تا کنون نوشته‌ای در این خصوص از او دریافت نکرده‌ام.

چگونگی پیوند بین عبدالله و ادنا؟

رابطه عاشقانه نه تنها جرم نیست، بلکه ستودنی است. اما این رابطه در «سازمان چریکهای …» ممنوع بوده است و گفته می‌شود که عبدالله بخاطر رابطه عاشقانه با ادنا در سازمان اعدام شد. آیا چنین رابطه‌ای وجود داشته است؟ برخی از اعضای آن روز سازمان (ناهید قاجار، ملیحه سطوت و عبدالرحیم‌پور) در نوشته‌های خود این رابطه را تأیید کرده‌اند.

در خاطرات ناهید قاجار گزارش غبرائی [ ۸ ] ، صحبت‌های عبدالله و نقل قول از ادنا ثابت [ ۹ ] پیرامون این رابطه عاشقانه آمده است. اما همانطور که در بخش «واکنش اعضای سازمان به اعدام عبدالله» آمد، ادنا در گفتگو با نگارنده (محسن صیرفی نژاد) این ادعا را رد کرد و در اساس منکر هر گونه رابطه عاشقانه بین خود و عبدالله شد. افزون بر این پس از انتشار این کتاب یکی از فعالان سابق سازمان پیکار برایم نوشته است که ادنا ادعای رابطه عاشقانه با عبدالله را در گفتگو با یک دوست دانشگاهی، یک هم رزم سازمانی و یک هم‌‌بند زندانی خود در اوین رد کرده است [ ۱۰ ] . بنابراین باید به درستی گزارش غبرائی، یعنی به ادعای رابطه عاشقانه بین عبدالله و ادنا با شک و تردید نگریست.

سؤال‌های نگارنده از ناهید قاجار

برای برطرف ساختن ناسازگاری این داده‌ها پیامی به ناهید قاجار فرستادم و از او درباره میزان دقیق بودن گزارش غبرائي، صحبت‌های دقیق عبدالله در آن جلسه و اینکه آیا در شبهای بعد هم غبرائی آن دو را در حال هم‌‌آغوشی دیده بود یا نه، پرسیدم.

پاسخ قاجار

ناهید قاجار پاسخ داد که رضا غبرائی، عبدالله و ادنا را در حال رابطه عاشقانه دیده بود؛ عبدالله در آن جلسه تأکید بر دوست داشتن ادنا داشته است و در مورد زوایای رابطه‌شان بیش از این صحبت نکرد. قاجار همچنین نوشت که غبرائي درباره وجود رابطه ادنا و عبدالله در شبهای بعد چیزی به آن‌ها نگفت.

برای خواندن متن کامل پرسش‌ها از ناهید قاجار و پاسخ او به آن‌ها اینجا را کلیک کنید [ ۱۱ ] .

بررسی ناسازگاری داده‌های ناهید قاجار و ادنا ثابت

در داده‌های قاجار سه نکته مهم قرار دارد. اول اینکه غبرائی صد درصد به هم آغوشی عبدالله و ادنا باور داشته است. قاجار و سیادتی هم به گزارش غبرائی صد درصد باور کردند و احتمال وجود خطائی در آن ندیدند. دوم عبدالله در این جلسه تنها بر دوست داشتن ادنا تأکید داشته و پیرامون روابط دیگر هیچ صحبتی نکرده است. نکته سوم اینکه برپایه گفته غلامیان یا غبرائی به قاجار، „ ادنا هم حرف عبدالله را تأیید کرد اما نه به صراحت عبدالله“ ! بنابراین ادنا هم چیزی بیش ار عبدالله نگفته است.

گره اصلی در این ناسازگاری باور صد درصد به گزارش غبرائي است. اگر خواننده مانند ناهید قاجار صد درصد به گزارش غبرائی باور داشته باشد، گفته‌های عبدالله دلیلی بر رابطه عاشقانه بین آن دو می‌داند و ادنا هم در صحبت با غلامیان یا غبرائی آن را تا حدودی تأیید کرده است. در‌واقع این یک تفسیر از صحبت‌های عبدالله و ادنا است که با صحبت‌های ادنا در ناسازگاری است. اما اگر خواننده مانند نگارنده این سطور (محسن صیرفی نژاد) به گزارش غبرائی با شک و تردید نگاه کند، می‌بینیم که عبدالله در آن جلسه تنها درباره دوست داشتن ادنا صحبت کرده و ادنا هم چیزی بیشتر از عبدالله نگفته است. با این تفسیر گفته قبلی و بعدی ادنا هم متناقض نیستند.

چند نکته قابل توجه درباره گزارش غبرائي

نکته‌هایی هست که درستی گزارش غبرائی را زیر سؤال می‌برد. اول اینکه عبدالله هم صداقت زیادی داشت و هم با روابط عاشقانه در سازمان مخالف بود. بنابراین بعید است که او بطور مخفیانه در چنین رابطه‌ای وارد شده باشد. همچنین عبرائی در شبهای بعد چیزی ندیده بود، اگر چیزی دیده بود، به احتمال زیاد باز هم مطرح می‌کرد. محل این رخداد هال خانه یعنی محل رفت آمد حداقل چهار نفر دیگر در شب بوده است. اگر فرض کنیم که آن‌ها روابط مخفی با هم داشتند، هال خانه را برای چنین روابطی انتخاب نمی‌کردند. مهمتر از هم اگر فرض کنیم روایت همه افراد صادقانه بوده است، باید روایت عبدالله و ادنا را مبنی قرار داد و نه گزارش غبرائي را.

با توجه به آنچه در بالا آمد، باید به گزارش غبرائی با شک و تردید نگاه کرد و گفته عبدالله و ادنا را اصل قرار داد و بر این پایه باید نتیجه گرفت که به احتمال زیاد رابطه عاشقانه جنسی بین عبدالله و ادنا وجود نداشته است.

بررسی داده‌های ملیحه سطوت درباره پیوند عبدالله و ادنا

یکی دیگر از اعضای سابق سازمان که در نوشته‌های خود مطالبی درباره رابطه عاطفی عبدالله و ادنا عنوان کرده، ملیحه سطوت است. نوشته‌های او ابتدادر اینترنت [ ۱۲ ] و بعد در کتاب «مادی نمره بیست» منتشر شده‌اند.

بخشی از داده‌های سطوت در این نوشته‌ها و از جمله داده‌های مربوط به رابطه عبدالله و ادنا با آنچه نگارنده (محسن صیرفی نژاد) می‌داند، ناسازگار هستند. از آنجا که نوشته‌های سطوت به شکل داستان بیان گردیده‌اند، نام داستانی افراد با نام‌های سازمانی و حقیقی آن‌ها متفاوت هستند. برای بررسی وقایع مربوط به این داستان نیاز به دانستن نام سازمانی و نام واقعی این افراد داریم. از این رو در جدول زیر این نام‌ها آمده‌اند.

نام شخصیت داستانی نام سازمانی او نام واقعی او
بهمن «حیدر» عبدالله پنجه‌شاهی
علی «نادر» بیژن شیروانی
نقی «مجید» قربانعلی عبدالرحیم‌پور
نیما «عابد» حسین بیگی
موارد ناسازگاری بین داده‌های سطوت و نگارنده

سطوت می‌نویسد که ادنا ثابت پس از اعدام عبدالله مدت کوتاهی در خانه آن‌ها زندگی می‌کرده است [ ۱۳ ] . اما طبق آنچه نکارنده می‌داند، ادنا پس از اعدام عبدالله از خانه تیمی عبدالله به خانه تیمی ما آمد. حدود سه ماه در خانه تیمی ما بود و سپس به خانه تیمی دیگری در شهر دیگری رفت. احساس من این است که ادنا پس از ترک خانه تیمی ما مستقیم به آن شهر رفت. اما مطمئن نیستم و ممکن است در این زمان برای مدت کوتاهی به خانه تیمی سطوت رفته باشد.

طبق داده‌های سطوت، ادنا ثابت در زمانی که در خانه آن‌ها بوده است، بخاطر اعدام عبدالله گریه می‌کرده، صدای گریه او بقدری بلند بوده که حداقل یکی از همسایه‌ها آن را می‌شنیده و خود سطوت هم ادنا ثابت را با „ چشمان پف کرده، صورتی بی‌رنگ و نگاهی بی‌روح “ که ناشی از گریه و زاری فراوان ادنا بوده، دیده است [ ۱۴ ] . رفتار ادنا در تیم ما با آنچه سطوت توصیف می‌کند، به شدت متفاوت است. ادنا ثابت گرچه در تیم ما ظاهراً از اعدام عبدالله بی‌خبر بود، اما آن را واقعاً می‌دانست ولی به روی خود نمی‌آورد. همچنین ادنا هیچ‌گاه در خانه تیمی ما بخاطر اعدام عبدالله گریه نکرد.

موارد نادرست دیگری درباره دیگر اعضای سازمان در نوشته سطوت آمده که با تجربه نگارنده ناسازگار هستند. یکی از آن‌ها مربوط به درگیری نادره احمدهاشمی با ماموران ساواک در دهم تیرماه 1355 است. آنچه سطوت نوشته غیرواقعی است. شرح واقعی این درگیری را می‌توان با کلیک در اینجا خواند [ ۱۵ ] .

اعتبار داده‌های سطوت در کتاب «مادی نمره بیست»

کتاب «مادی نمره بیست» اثری ادبی است که رخدادهای آن آمیزه‌ای از زندگی واقعی و تخیل نویسنده آن است. این اثر افکار کنونی نویسنده‌اش را تبلیغ و شخصیت او را ستایش می‌کند. اما برای خواننده روشن نمی‌کند که کدام رخداد واقعی و کدام تخیل نویسنده آن است. این کتاب بیشتر به یک رمان شبیه است تا یک گزارش مستند.

بنابراین رخدادهای کتاب «مادی نمره بیست» قابل استناد نیستند.

روز شمار رخدادها

برای درک بهتر رشته رخدادهای آن زمان، روز شمار این رخدادها را می‌توانید در صفحه زیر بخوانید:

http://www.ap56.ir/gahshomar


پانویس‌ها:

۱  منظور از «داده‌ها» در این نگاشته گزارش از رخدادهایی است که گزارشگر خود شاهد آن بوده یا از دیگری که او شاهد آن بوده، شنیده است. این داده‌ها ممکن است، درست یا نادرست باشند.

مفهوم «داده» طبق لغت‌نامه دهخدا، آن چیزی است که شخصی به دیگری عطا کرده است. در نوشته‌های علمی «داده‌ها» برابر واژه انگلیسی data و به معنی یافته‌ها یا اطلاعات پردازش نشده درباره چیزی است.

۲  قربانعلی عبدالرحیم‌پور «مجید». گفتگو با پرویز قلیچ خانی در «بررسی سه کتاب … ». آرش ۷۹. آبان ۱۳۸۰. صفحه ۳۹، ستون اول و دوم:

… در لحظه انشعاب و در لحظه‌ای که رفیق حیدر (عبدالله پنجه شاهی) کشته شد، من عضو مرکزیت نبودم. …این کار متاسفانه توسط رفیق هادی (احمد غلامیان لنگرودی) و به کمک رفیق اسکندر صورت گرفت.

۳  قربانعلی عبدالرحیم‌پور «مجید». «نگاهی به ساختار سازمان چریکهای فدائی خلق». کتاب «راهی دیگر، روایتهایی در بود و باش چریکهای فدایی خلق ایران». نشر نقطه. ۱۳۹۶ جلد اول. صفحه ۲۲۷ و ۲۲۸:

این عمل دردآور، زشت و غیر مسؤلانه، به دست یکی از رفقای مسؤل سازمان انجام گرفت و تصمیم رهبری سازمان نبود. من ترجیح می‌دهم نام این رفیق را اینجا نیاورم.

ISDN: 978-0-9980861-2-5
B. P. 157, 94004 Creteil, Cedex, France
www.noghteh.org

۴  عبدالرحیم‌‌پور «مجید». «نگاهی به ساختار سازمان چریکهای فدائی خلق».همان کتاب. صفحه ۲۳۸

… جمع سه نفره جدیدی (مرکزیت) بنا به پیشنهاد احمد غلامیان (هادی) و با شرکت محمد رضا غبرائی (منصور) و من (قربانعلی عبدالرحیم‌‌پور- مجید) در اوایل بهار ۱۳۵۶ -به گمانم فروردین- شکل گرفت.

۵  عبدالرحیم‌‌پور «مجید». «نگاهی به ساختار سازمان چریکهای …». همان کتاب. صفحه ۲۳۵، سطر۱۹

… من بدلیل ارتباط مستمر با حسن فرجودی و احمد غلامی متوجه شده بودم که آن دو از اعضای آن جمع هستند. این رفقا با من ارتباط منظم داشتند و حول مسائل مهم سیاسی و امنیتی با من مشورت می‌کردند.

۶  عبدالرحیم‌‌پور «مجید». «نگاهی به ساختار سازمان چریکهای … ». همان کتاب. صفحه ۲۴۱

۷  این دو در زمان اخراج با قاسم سیادتی ارتباط داشته‌اند. «خسرو» برای من (محسن صیرفی نژاد) گفته است که سیادتی محلی را برای مبادله پیام معین کرده بود. یک روز که سیادتی سر قرار نمی‌آید، «خسرو» به آن محل می‌رود و یادداشتی را می‌یابد که در آن حکم اخراج آن‌ها از سازمان بدون آوردن دلیلی نوشته شده بود.

۸  ناهید قاجار. مقاله «سازمان محبوب من». کتاب «راهی دیگر، روایتهایی در بود و باش چریکهای فدایی خلق ایران». نشر نقطه. ۱۳۹۶. جلد اول. صفحه ۱۹۹

… یک روز صبح رضا غبرائی ناراحت و آشفته در حالی که عضلات گونه‌هایش می‌لرزید، وارد اتاق شد و گفت موضوعی هست که باید با شما در میان بگذارم … او ماجرای هم‌‌آغوشی ادنا و عبدالله را در اتاق هال خانه توضیح داد. من و قاسم سیادتی و غبرائی در اتاق کار می‌خوابیدیم. منصور در نیمه شب برای رفتن به دستشوئی از هال می‌گذرد، به گفته او سر و صدایی غیرعادی می‌شنود. …

ISDN: 978-0-9980861-2-5
B. P. 157, 94004 Creteil, Cedex, France
www.noghteh.org

۹  ناهید قاجار. مقاله «سازمان محبوب من». همان کتاب. صفحه ۲۰۰

گویا غلامیان یا غبرائی (به درستی به خاطر ندارم کدام یک) با ادنا ثابت هم صحبت کردند. به ما گفتند که ادنا هم حرف عبدالله را تأیید کرد اما نه به صراحت عبدالله !

۱۰  پس از انتشار این کتاب، یکی از فعالین سابق سازمان پیکار که در مورد شهدای این سازمان تحقیق و نگارش می‌کند، برایم نوشته است:

درباره ارتباط عاطفی بین رفقا عبدالله پنجه‌شاهی و ادنا [ثابت]، به نظر من از حد ابراز علاقه یک طرفه از سوی عبدالله و احتمالا سکوت ادنا بیشتر نمی‌توانسته باشد. این را من [به نقل] از یکی از رفقای نزدیک و هم‌کلاسی او در دانشگاه صنعتی و همچنین همراه سازمانی او در چند ماه بعد از انقلاب و سپس هم‌زندانی با او در اوین می‌گویم که زنده هستند.

۱۱  متن کامل پرسش‌ها از ناهید قاجار و پاسخ او به آن‌ها

http://www.ap56.ir/nahid-ghajar#gozaresh-ghebraii

۱۲  ملیحه سطوت ابتدا نوشته‌های خود را زیر عنوان «برگی از یک داستان» در اینترنت منتشر کرد:

«فکر خودکشی» در «برگی از یک داستان» شماره ۸

https://fatapour.blogspot.com/2008/04/blog-post_23.html

«خبر هولناک» در «برگی از یک داستان» شماره ۱۰

https://fatapour.blogspot.com/2008/09/blog-post.html

«سرگشتگی» در «برگی از یک داستان» شماره ۱۲

https://fatapour.blogspot.com/2009/01/blog-post.html

۱۳  ملیحه سطوت «مریم». مادی نمره بیست. نشر فروغ، ۱۳۹۸. صفحه ۳۹ و ۴۰

ISDN: 978-3-96531-021-6
www.foroughbook.net

۱۴  ملیحه سطوت «مریم». همان کتاب. صفحه ۴۹، ۵۰، ۵۱

۱۵  شرح درگیری نادره احمدهاشمی با ماموران ساواک در دهم تیرماه ۱۳۵۵

http://www.ap56.ir/mohsen-sarafy#nadereh-ahmadHashemi